دیگر با من درد دل نکن ، دیگر نمیخواهم صدایی از تو بشنوم ، سکوت کن ، همین و بس!
بگذار با حال و هوای تنهایی زندگی کنم…
بگذار این اشکها در چشمانم بمانند !…
بگذار این لحظه های پر ارزش زندگی ام را بدون غم و غصه ادامه دهم…!
بگذار به دور از غوغای عشق و عاشقی زندگی کنم…!
بگذار برای یک لحظه نفس بکشم و آرام زندگی کنم…!
خسته شدم از این دنیای عاشقی…!
خسته شدم از عشق ، از عاشق شدن…!
می خواهم بدون غم زندگی کنم می خواهم با همان درد های تنهایی ام بمانم و بسازم…!
درد های عاشقی خیلی غم انگیز تر از درد های تنهایی است…!
تنهایی آشناست با من غریبه نیست، شناخته شده است !
اما عاشقی شناخته شده نیست و دائم در حال تغییر چهره است!…
می خواهم با رویا های آبی بمانم و زندگی کنم…!
سکوتی که در سرزمین عشق همراه با باد عاشقی در حال پرسه زدن است سکوت مرگباری است اما سکوت در سرزمین رویاهای تنهایی ام سکوت آرام و بی هیاهویی است…! آن سکوت بی ریا است !
فراموشم کن حتی برای یک لحظه!
بگذار خودم باشم ، و با همین چهره واقعی ام زندگی کنم…!
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |